یک روز و یک ابدیت!
"ابد و یک روز یا یک ابدیت و یک روز/Eternity and a Day"، فیلمی به کارگردانی تئو آنجلوپولوس یونانی و محصول سال 1998 که داستان آخرین روز زندگی یک شاعر و نویسندۀ سالخوردۀ بیمار رو درحالیکه که سالهاس همسرش رو از دست داده و دچار آشفتگی ذهنی و پریشانی شده به تصویر میکشه.
الکساندر (شاعر)، بطور اتفاقی با یک پسربچۀ مهاجر (که غیرقانونی وارد خاک یونان شده) آشنا میشه و این دو باهم ساعتهایی رو میگذرونن. در مدت این آشنایی، الکساندر، سه واژۀ تاثیربرانگیز رو از کودک میشنوه که مسیر و نگاهش به زندگی و آینده اش رو دستخوش دگرگونی میکنه و به گفتۀ خود آنجلوپوس،ماهیت فیلم هم بر اساس مفهوم و ارتباط این سه واژه شکل گرفته.
اولین واژه، Korfulamu (کورفولامو) بود که معنای لغویش یعنی "داخلی ترین بخش یا قلب یک گل"، اما در زبان یونانی بصورت کلمه ای که بیان کنندۀ احساس کودکی که در آغوش مادرش خوابیده بکار میره و نشوندهندۀ عشق و محبت بین مادر و فرزنده و این واژه رو تو شعر زیبایی که توسط اون کودک مهاجر برای الکساندر خونده میشه، میشنویم که متن شعرش اینه:
پرنده تبعیدی کوچولو و غمگین
کشور خارجی برای داشتن تو خوشحاله
و من دلم برات تنگه،
چی میتونم برات بفرستم؟
گل ظریف من [کورفولامو]
اگه برات یه سیب بفرستم،
پوسیده میشه
اگه برات یه به بفرستم،
خشک میشه
یه خوشه انگور دونه هاش تو راه میریزه،
برات یه قطره اشک میفرستم …
دومین واژه، Xenitis (سنیتیس) که آنجلوپولوس اینو از یک دریانورد شنیده و امروزه کاربردش رو تو زبان یونانی از دست داده تقرییاً و بیان کنندۀ حالتیه که یک فرد همه جا احساس بیگانگی از محیطی که حضور داره میکنه ( از ریشۀ xenos به معنای بیگانگی).
و در نهایت آخرین واژه، Argathini (آرگاتینی) به معنای دیرهنگام در شبه.
این سه واژه مسیرهای زندگی الکساندر رو بیان می کنن؛ کورفولامو، نیازداشتن شاعر از مورد محبت قرارگرفتن، سنیتیس، احساس بیگانگی و پریشانی شاعر در روزهای آخر زندگیش و همینطور جدایی از خانواده اش و در نهایت آرگاتینی، دیرهنگام پیدا کردن هدف زندگی! آشنایی و تحت تاثیرقرارگرفتن الکساندر با این واژه ها در طول یک روز اتفاق میفته، و همین یک روز باعث تغییر اساسی نگرش اون به زندگیش میشه، تا جایی که در سکانس پایانی، پس از دیدن دیالوگی بین الکساندر و تصویر خیالی همسرش که میگه:
- فردا چقد طول می کشه ؟
+ یک ابدیت و یک روز!
به سمت دریا، این سه واژه رو فریاد میزنه و آمادۀ پذیرش اتفاقاتی که براش افتاده میشه! مفهوم این دیالوگ و سکانس، که درواقع همون عنوان و مفهوم فیلمه، میتونه این باشه که هرچقدم زمان کوتاهی رو در اختیار دارین، هیچوقت برای انجام دادن یک کار مفید و موثر و تغییر اساسی در شیوۀ نگرشتون، دیر نیست! چرا که یک روز، میتونیم کارهایی رو انجام بدیم و چنان اتفاقاتی برامون رقم بخوره که انگار یک زندگی تازه ای رو تجربه کردیم و جاودانگی بی مانندی رو داشتیم!
جدای از بحث کارگردانی ارزشمند، فیلم دارای یک موسیقی متن شاهکاره که ساختۀ Eleni Karaindrou بوده و در طول فیلم نقش بسزایی در گیرایی و انتقال مفاهیم فیلم داشته. سه قطعۀ بسیار زیبا و جاویدان رو براتون میذارم و حتماً پیشنهاد میکنم گوش کنین.
(سونات پیانو) By the Sea
(که همون تنظیم ارکسترال قطعۀ اولیه اس در واقع!) Eternity Theme
/: شت چ خفن