ما نباید از سختیهای خود احساس شرمندگی کنیم، بلکه باید از این امر شرمنده شویم که نتوانستیم چیزهای زیبایی از آنها برویانیم.
آلن دو باتن - تسلی بخشهای فلسفه
ما نباید از سختیهای خود احساس شرمندگی کنیم، بلکه باید از این امر شرمنده شویم که نتوانستیم چیزهای زیبایی از آنها برویانیم.
آلن دو باتن - تسلی بخشهای فلسفه
چرا فک میکنی ما توی کلیسا در مورد موضوعات بیارزش صحبت میکنیم؟
چون شما خودتونو بعنوان چوپان گله، جا زدید؛ و به گوسفنداتون اجازه میدید تو فقر و کثافت زندگی کنن، و اگه بخوان به این شرایط اعتراض و صداشون رو بلند کنن، اونارو با گفتن اینکه این "رنجی از از طرف خداونده"، آرومشون میکنید. ما رو گوسفندایی به معنای واقع، تصور کردین! آیا واقعا ما گوسفندایی هستیم که جمع شدیم تا صاحبامون، پشمامون رو بزنن ؟!
Why do you think we of the Chapel talk rubbish?
Very well. Because you make yourselves out to be shepherds of the flock, and yet you allow your sheep to live in filth and poverty, and if they try and raise their voices against it, you calm them by telling them their suffering is the Will of God. Sheep indeed! Are we sheep to be herded and sheared by a handful of owners?!
در ستایش Jane Darwell، بازیگر نقش ماندگار "Ma" در "خوشههای خشم"
یکی از به یادموندتیترین و دوستداشتنیترین نقشهای مادر رو در تاریخ سینمای آمریکا (و شاید هم کل تاریخ سینما)، بیشک "جین دارول" در فیلم کلاسیک "خوشههای خشم" اثر ماندگار "John Ford" بازی کرده. فیلم محصول سال 1940 و روایتگر زندگی خانواده ای کشاورزه که در دورۀ تحول اقتصادی آمریکا در اون دههها و توسعه ماشینها و صنعتیشدن زندگیها، ناچار به واگذاری زمین و سرمایۀ خودشون میشن و برای بدست آوردن کار و حقوق، تصمیم به مهاجرت به ایالتهای دیگه گرفتن. در این داستانِ سفر، شاهد درد و رنج مردم طبقۀ کشاورز و بی عدالتی و ستمی که از طرف کارگزارها و صاحبان صنعت به اونا میشه هستیم.
(غزلیات دیوان شمس)
نقاشی اثر: Boz Vakhshori
امروز تولد تارانتینو از خلاقترین و دوستداشتنیترین کارگردانای هالیووده که خب نیازی به معرفی نداره، داشتم نگاهی به آخرین پستای تبریک تولدش میکردم که چشمم به این عکس و ایدهٔ جالبش افتاد:
عکس مثلاً پوستر تبلیغاتی یک فیلم به نویسندگی استفان کینگ و کارگردانی تارانتینوئه که اسمش ۲۰۲۰ گذاشته شده.
حالا چرا جالب، ازین لحاظ که استفان کینگ معمولاً آثارش تو ژانر وحشت و فانتزیه، و ازونجایی که امسال تمام دنیا تو شوک کرونا رفتن و این ویروس همهگیری و تلفات زیادی رو تاحالا داشته، یک جو وحشت بین همهٔ ما ایجاد شده، و حالا اگه قرار بود فیلمی با موضوع کرونا ساخته بشه، قطعاً بهترین گزینه برای نویسندگی کینگ و کارگردانی تارانتینو بوده!(اینم قطعاً میدونین که یکی از ویژگی های فیلمای تارانتینو صحنه های خشن و هیجانی زیاده)
یوهان گوته، از دوستان خانوادگی شوپنهاور بود؛ اما با خودش ارتباط نزدیکی نتوانست برقرار کند. نقل شده که گوته به نشانۀ احترام و ابراز علاقهاش به شوپنهاور، بیت زیر را برایش میسراید:
اگر میخواهی از زندگی لذت ببری / باید برای جهان ارزش قائل شوی
اما شوپنهاور تحت تاثیر این سروده قرار نمیگیرد و احساسش را اینگونه با سخنی از شانفور نشان می دهد:
بهتر است انسان ها را همانطوری که هستند بپذریم؛ به جای اینکه تصویری خیالی از آن ها ترسیم کنیم.
نظر شما به کدام یک نزدیکتر است؟!
چه لزومی دارد برای اجزای زندگی گریه کنیم؟
کل زندگی، گریه دار است!
What need is there to weep over parts of life?
The whole of it calls for tears
از مجموعۀ سه گانۀ «تسلی بخشهای سنکا»
Seneca's Consolations
نقاشی اثر مانوئل دومینگوئز سانچز با عنوان "خودکشی سنکا"
آخرین لحظۀ زندگی سنکا را در کنار دوستانش پس از نوشیدن جام زهرآگین و بریدن رگهایش، به تصویر می کشد.
Love is a perpetual juggling of three balls, the names of which are heart, words and sex.
How easy it is to juggle these three balls, and how easy to drop one of them.