I think, therefore I am

"Act passionately, think rationally, be thyself"

I think, therefore I am

"Act passionately, think rationally, be thyself"

بررسی رمان داستانی و فیلم Fear and Loathing in Las Vegas

جمعه, ۲۲ شهریور ۱۴۰۴، ۱۱:۰۵ ب.ظ

هانتر تامپسون

هانتر اس. تامپسون (Hunter S. Thompson) یکی از چهره‌ های تاثیرگذار و پیشرو در ادبیات و روزنامه‌نگاری آمریکا بود. تامپسون، سبک جدیدی از گزارش نویسی رو در دهه 70 معرفی کرد که در اون، نویسنده تنها روایت گر نیست، بلکه خودش هم جزئی از فضای ماجراهاست، ترکیبی از واقعیت و تخیل انجام می شه و حضور نویسنده در متن، بسیار فعاله، بنابراین گزارش بیشتر شبیه یک سفر شخصی خواهد بود. ویژگی ای که با عنوان ذهنی بودن (Subjectivity)، به‌ جای ادعای بی‌طرفی، شناخته می شه، یغنی نویسنده خیلی راحت احساسات، افکار و جهت گیری های فکری خودش رو میتونه بیان کنه و صرفا روایتی مستندوار نباشه.

پیروی از این مشخصه ها در ثبت و نگارش گزارشات و مقالات، با عنوان گونزو (یا گانزو) ژورنالیسم / Gonzo Journalism شناخته میشه. این سبک گاهی با روزنامه‌نگاری نو (New Journalism) هم که نویسندگانی مثل  تام وولف  و  ترومن کاپوتی  دنبال می‌کردن، مقایسه می‌شه؛ اما گنزو رادیکال‌تر و بی‌پرواتر شناخته میشه.

یکی از آثار مهم تامپسون که با این ویژگی های بدیع نوشته شده و در واقع سرآغازی برای معرفی این سبک بشمار می ره، رمانی با عنوان ترس و نفرت در لاس وگاس  / Fear and Loathing in Las Vegas هست که سفری درونی و ذهنی نویسنده در طول مسیرش برای ثبت گزارشی ورزشی (پوشش مسابقه‌ موتورسواری Mint 400 در صحرای نوادا) در لاس وگاس و بیان نمودن تجربه تفریح و سرگرمی های مختلف در شهرهای بین راهی همراه با مصرف افراطی مواد مخدر و روان گردان! 

پوستر کتاب ترس و نفرت در لاس وگاس

از اونجایی که خود تامپسون در واقعیت هم، در مصرف مواد و نوشیدنی های الکلی، زیاده روی می کرد؛ این سفر کاریش هم، ترکیبی از گزارش وقایع ورزشی بهمراه روایت خوش گذرونی ها و تجربیات خیالی و افراطی خودش با عنوان رائول دوک / Raoul Duke، در میان مسافرتش بود. در این گردش و گزارش، یک دوست خیالی هم همراه خودش وجود داره که دکتر گونزوDr. Gonzo نام داره و به عنوان وکیل حقوقی تامپسون، فعالیت می کنه.

هانتر تامپسون در کنار اسکار آکوستا

دکتر گونزو هم، مانند دوک، یک مصرف گرای افراطی هست. خود شخصیت گونزو، الهام گرفته شده از اسکار زتا آکوستا (Oscar Zeta Acosta)، دوست تامپسون و وکیل و فعال حقوق مدنی مکزیکی-آمریکایی بود که برای حقوق بومیان و افراد محروم در لس‌آنجلس فعالیت های زیادی رو انجام داده بود. اما در این داستان، بصورت یک فرد وابسته به مصرف افراطی مواد مخدر و روانگردان توصیف شده. جالبه که اسانی کوهن خودش هم در سال ۱۹۷۴ ناپدید شد و هیچ‌گاه پیدا نشد؛ بنابراین مرز واقعیت و حاشیه در اطراف شخصیتش همیشه مبهم بوده و احتمالا همین سرنوشت جالبش هم باعث ایده گرفتن تامپسون برای شکل دهی شخصیتی مرموز با عنوان دکتر گونزو و ایده نامگذاری سبک جدید ژورنال نویسی تامپسون شد. 

دکتر گونزو با بازی بنیسیو دل تورو

هدف کلی این داستان هم آشنایی با تجربیات و احساسات مصرف کنندگان مواد مخدر و روانگردان بوده تا درک بهتری از حس و حال ناشی از تاثیرات این مواد برای مخاطب بوجود بیاد. این مواد، همانطور که باعث سرخوشی و تجربه های لذتبخش ذهنی میشن، ممکنه بشدت آسیب زا و خطرناک باشن، عوارضی که طول داستان گزارش بهش اشاره شده. همینطور نقدی بر شعارها و وعده هایی که در زمان نگارش داستان، در فضای عمومی جامعه آمریکا با عنوان "رویای آمریکایی" American Dream وجود داشت اما در واقعیت اوضاع به شکل دیگری پیش می رفت، آمریکا گرفتار رکود و شرایط نابسامان اقتصادی شده بود؛ جنگ هایی در جریان بود(از جمله جنگ ویتنام)، کیفیت زندگی مردم بسیار کاهش پیدا کرده بود و در همه سطوح نوعی فضای سرد و بی روحی غالب شده بود و جامعه نیاز به تجدید روحیه و انگیزه های زندگی داشت؛ همین مشکلات و فشارهای اجتماعی و اقتصادی باعث شده بود مردم، بخصوص جوانان تجربه های جدیدی رو امتحان کنن؛ خلا حس سرخوشی و لذت در زندگیشون رو بخوان پر کنن، امیدوار به تغییرات مثبت و سازنده باشن و هیجان تازه ای رو امتحان کنن؛ همین نیاز ها باعث شده بود موج بزرگی از مصرف کنندگان مواد روانگردان و سرخوش کننده بخصوص اسیدهای توهم زا (LSD) تشکیل بشه و روز به روز به این اشتیاق لذت رهایی از تلخی های جامعه و خوشحالی کاذب ناشی از توهم و تاثیر مواد روانگردان در بین جوانان افزوده بشه. جریان مهمی که در این گزارش داستانی تامپسون بهش اشاره شده و از نزدیک مخاطب رو در جریان تاثیرات و عوارض وابستگی به حس و هیجان ناشی از مصرف مواد سایکدلیک قرار میده،

این گزارش داستانی تامپسون؛ ایده ساخت فیلم هم شده و در سال 1998 کارگردان تری ویلیام / Terry Gilliam، بر اساس این رمان، فیلمی با همان عنوان Fear and Loathing in Las Vegas منتشر کرده. این فیلم؛ به زیبایی تصویری ذهنی از تاثیرات مصرف مواد روانگردان رو نشون می ده و شخصیت های رائول دوک و دکتر گونزو رو همانطور که در متن داستان شکل پردازی شدن؛ بعنوان افرادی افراطی در مصرف مواد به شکلی جالب و یا حالتی طنز به نمایش درآورده. شخصیت دوک(یا همون تامپسون واقعی)، توسط جانی دپ جذاب و دکتر گونزو، وکیل مکزیکی-آمریکایی، با اجرای بنیسیو دل توروی دوست داشتنی بازی شده.

تری ویلیام کارگردان فیلم در پشت صحنه فیلم ترس و نفرت

جانی دپ، برای ایفای هرچه واقعی تر نقش دوک (همان تامپسون افراطی و سینمایی) ، مدتی رو با خود تامپسون زندگی کرد و از نزدیک با روحیات و رفتارش آشنا شد. از همین جا هم دوستی جالبی بین این دو شکل گرفت و حتی بعد از مرگ عجیب تامپسون (خودکشی با اسلحه)، هزینه های مراسم عزاداری و بزرگداشت تامپسون رو هم پرداخت کرد! جالبه که طبق وصیت تامپسون، خاکسترش داخل یک توپ بزرگ قرار داده شد و به آسمان شلیک شد!

جانی دپ در کنار تامپسون


اما در مورد داستان فیلم؛ دوک در حالی که تحت تأثیر انواع داروهای مخدر و روانگردان هست، سعی می‌کنه هم مسابقه رو گزارش کنه و هم از اونچه که تو ذهنش می گذره تصویرسازی کنه در طول فیلم، بسیاری از وقایع به شکل کابوس‌وار و بی‌معنی ای جلوه می‌کنه. انواع هذیان‌های بصری، تغییر شکل آدم‌ها و مکان‌ها، و حس سرگیجه‌آوری رو مشاهده می کنیم که حاصل مصرف مواد روانگردان و مخدر مختلفی هست. 

صحنه ای از توهم مارمولک در فیلم ترس و نفرت در لاس وگاس

از شروع سفر، ماری‌جوانا و کوکائین مصرف میشه. در ادامه LSD، پس از رسیدن به بیابان نوادا (مسابقه موتور)، مسکالین. نوعی ماده روانگردان که بصورت طبیعی در یکسری گونه های قارچ یافت میشه و اثراتش به صورت زیر هست:

  • تغییر در ادراک زمان و مکان

  • دیدن رنگ‌ها و الگوهای بصری شدیدتر (توهمات بصری)

  • تغییرات احساسی (حس سرخوشی، یا گاهی اضطراب)

  • افزایش ضربان قلب، فشار خون، و دمای بدن

  • تهوع و استفراغ (معمولاً در شروع مصرف)

سپس هنگام اقامت در هتل لاس‌وگاس، مجدد ال‌ اس‌ دی و مسکالین استفاده میشه و صحنه‌ی عجیب توهم مارمولک‌ها رو می بینیم. جایی که رائول دوک (جانی دپ) و دکتر گونزو وارد لابی یک هتل در لاس‌وگاس می‌شن. به محض ورود، دکور هتل شروع به تغییر می‌کنه؛ فرش موج‌دار می‌شه، رنگ‌ها عجیب می‌شن. ناگهان دوک می‌بینه تمام آدم‌های حاضر در لابی به مارمولک‌های غول‌پیکر تبدیل می‌شن! روی هم می‌پرند، با همدیگر درگیرن و فضای هتل به یک صحنه‌ی خونین حیوانی تبدیل میشه!


در ادامه سفر و حضور در مهمانی‌ها و کازینو، دوباره کوکائین و الکل مصرف میشه، همراه با باربیتورات‌ها. صحنه‌های خشونت و رفتارهای عجیب دکتر گونزو که در وان حمام هست، در نتیجه مصرف افراطی اتر و باربیتورات رخ داده.

گونزو در حال توهم و نیمه‌هوشیار از رائول دوک می‌خواد موسیقی White Rabbit (از گروه Jefferson Airplane) رو خیلی بلند پخش کنه. بعد هم با حالتی خشن از دوک می‌خواد وقتی آهنگ به اوج می‌رسه، یک وسیله برقی رو به داخل آب وان بندازه!

یک درخواست عجیب که نشون دهنده عدم توانایی ذهن مصرف کننده این مواد در درک عواقب اعمالشون هست؛ چرا که خود اتر باعث از دست رفتن کنترل بدن، گیجی شدید و حالت بی‌وزنی می‌شه. دسته باربیتورات‌ها هم آرام‌بخش‌های قوی هستن که در ترکیب با الکل یا مواد دیگه می‌تونن عوارض جانبی غیر قابل جبران داشته باشن.

در نتیجه، این سکانس میخواد بگه، ترکیب مواد مختلف باهم، ممکنه ادراک و کنترل ذهنی فرد رو ازش بگیره و باعث بشه اعمال بشدت خطرناک و حتی تهدیده کننده جان رو انجام بدن و به خودشون و یا اطرافیان، آسیب های جدی وارد کنن.


بعد از این صحنه ها، اشاره ای می شه به سال 1965 و شهر سان فرانسیسکو که اون زمان ها، تبدیل شده بود به مرکز موج بزرگ LSD (اسید) و فرهنگ مواد روان‌گردان در آمریکا (موج سایکدلیک / Psychedelic Era). در اون سالها سان‌فرانسیسکو به ویژه محله هایت-اشبری (Haight-Ashbury)، مرکز تجمع هیپی‌ها / Hippie شد.

اتوبوس اعضای گروه Merry Pranksters با نام furthur

گروهی با عنوان Merry Pranksters: (بچه های شوخ طبع شاد و شنگول! یا شیطنت‌پیشه‌های شاد) توسط کن کیزی / Ken Kesey، نویسنده مشهور آمریکایی که اثر معروفش رمان "پرواز بر فراز آشیانهٔ فاخته" بود (بعدها فیلمی هم بر اساسش ساخته شد که حتما شنیدین و دیدینش، با بازی ماندگار جک نیکلسون)، شکل گرفته بود که تور معروف اتوبوس جادویی (اتوبوس Furthur) رو برگزار می کردن و در شهر پارتی‌های اسید (Acid Tests) راه انداخته بودن؛ مهمونی‌هایی با موسیقی، نورپردازی و مصرف آزادانه LSD و مواد روانگردان.

گروه های فعال در سبک موسیقی سایکدلیک راک / جنیس جاپلین و خواننده گروه گریتفول دد

از دل همین دورهمی ها و حس و حال جوانان جذب شده به سمت جنبش هیپی و تجربه های مصرف مواد مختلف بخصوص روانگردان، گروه های موسیقی زیادی هم شکل گرفتن و مشهور شدن، از جمله گروه های:

  • Grateful Dead
  • Jefferson Airplane
  • Big Brother and the Holding Company

   (با خوانندگی جنیس جاپلین/Janis Joplin)

  • Quicksilver Messenger Service
  • The Byrds 
  • The Charlatans و
  • حتی The Doors

این گروه‌ها موسیقی‌ای ساختن که دقیقاً با تجربه‌های روان‌گردان هماهنگ بود: طولانی، پر از افکت‌های صوتی و الکترونیکی، بداهه نوازی های خاص ، فضاسازی های سایکدلیک و ذهنی همراه با شعرهایی درباره‌ی ابعاد مختلف ذهن، آزادی و دگرگونی های حسی. پس موسیقیشون به نوعی صدای رسمی موج اسید و ضدفرهنگ سان‌فرانسیسکو (همان وعده های آمریکای رویایی) شد. خود جنبش Merry Pranksters هم نماد آزادی افراطی، رهایی از قوانین اجتماعی شده بودن و مدعی کشف سطوح جدید آگاهی با LSD معرفی می شدن!

تابستان عشق / اتوبوس furthur

به‌تدریج در سالهای بعد (خصوصا 1967) حس و حالی شکل گرفت که بهش میگن "Summer of Love" (تابستان عشق).

تابستان عشق و خوانندگان مطرح دهه 60 و 70 : پرینس و جنیس جاپلین

تحت تاثیر این جریان، هنرمندان و فعالان عموما ضدفرهنگ سنتی آن زمان از سراسر آمریکا (و حتی دنیا) به همین محله‌ی Haight-Ashbury در سان‌فرانسیسکو و سایر مراکز تجمع هیپی ها و جوانان علاقه مند به موج سایکدلیک اومدن، و انواع دورهمی و اجراهای موسیقی سایکدلیک و سبک های تلفیقی و پرشور آن زمان از جمله الکترونیک و زیرشاخه های راک و متال (بعضا کنسرت‌های رایگان در پارک‌ها و فضاهای باز) برگزار می کردن؛ 

آزادانه مصرف LSD و ماری‌جوانا رو انجام می دادن؛

پیام‌هایی درباره‌ی صلح، عشق آزاد،

و مخالفت با جنگ ویتنام که در اون زمان، آمریکا در سطح سیاسی گرفتارش بود رو بیان می کردن

و سعی بر ترویج زندگی اشتراکی و بازگشت به طبیعت (فرهنگ هیپی) رو داشتن.

تصویری از پوشش و ظاهر هیپی ها

این فضا و شوری که جوانان هیپی و جذب شده به گروه های سایکدلیک پیدا کرده بودن رو در قسمتی از فیلم هم می بینیم که دوک وارد همچین جمع موسیقی و فضای توهمی شده و تحت تاثیرش مجددا مصرف مواد رو بیشتر می کنه. در مورد پیام این گروه های فعال اجتماعی که در بسیاری از اعترضات و گردهمایی های سیاسی و ضدساختارهای سنتی جامعه حضور فعال داشتند هم اشاره ای شده در فیلم با نشون دادن تصاویر مستندی از اعتراصات و راهپیمایی های مردم و هیپی ها، جایی که دوک میگه:

یک حس عام معرکه وجود داشت که هرکاری می کنیم درسته و داریم به پیروزی و برد نزدیک میشیم...

حضور فعال هیپی ها در اعتراضات


کتابی با عنوان رنج به گنج ؛ معرفی چهره هایی که از سختی و فقر به موفقیت و رفاه رسیدن؛ از جمله هوریشیو آلجر

در بخشی از صحبت های دوک، گفته می شه که من بعد از اینهمه مصرف افراطی و هزینه های زیادی که روی دستم گذاشتم و به نتیجه مفیدی نرسیدم، چطور باید خودمو دوباره بسازم و به مسیر درست برسم؟ ...

نام شخصیتی رو می بره به اسم "هوریشیو آلجر / Horatio Alger Jr"، که اونم یک نویسنده قرن نوزدهمی آمریکایی بوده و داستان زندگی جالبی داشته. 

اسم آلجر به یک اصطلاح فرهنگی در آمریکا تبدیل شده؛ "Horatio Alger story" یا «داستان هوریشیو آلجر».

یعنی: کسی که از فقر مطلق، با تلاش و سخت‌کوشی به ثروت و موفقیت می‌رسهاین ایده به بخشی از «رویای آمریکایی» هم تبدیل شده بود.

دوک در ادامه صحبتاش میگه:

اگه هوریشیو آلجر بود چطوری این شرایط رو مدیریت می کرد؟!

ازونجایی که این داستان دوک و فیلم همانطور که پیش تر صحبت کرده بودم، نقدی بر رویای آمریکایی و وعده های زندگی باشکوه داده شده به مردم اون زمان بوده، پس میخواسته بگه اگه آلجر که نماد رویای آمریکایی و سخت کوشی در زمان خودش بوده، جای من بود؛ با شرایطی که الان آمریکای دهه 70 داره، گرفتار با فساد، جنگ، مصرف‌گرایی و مواد شده، .چه رفتاری انجام می داد، آیا دوباره خودشو بازیابی می کرد؟!


صحنه ای سکانس حضور در نشست خبری ماموران مبارزه با مواد مخدر

در ادامه سفر، دوک و دکتر گونزو در یک نشست خبری گروهی از ماموران پلیس و مبارزه با مواد مخدر شرکت می کنه! اوج تناقض در داستان،

خود دوک و گونزو، مصرف گراهای افراطی ان، و حالا بعنوان گزارشگر و مدعو، وارد همچین جلسه ای شدن! در حین سخنرانی هم، باز دچار توهم و هذیان شدن و از صحبت های سخنرانی، برداشت های عجیبی می کنن.

شاید هم تامپسون، عمدا اینجوری ماجرا رو روایت می کنه تا به نوعی سیستم نظارتی پلیس و دولت رو نقد کنه، جایی که فساد و جرایم مواد مخدر، در خود پلیس هم نفوذ کرده و ماموران هم دچار این تجارت و مصرف گرایی شدن.

حتی در صحنه ای دیالوگی جالب رو می بینیم، مامور پلیس با حالتی عجیب، صحبت هایی خنده دار و بی معنی داره می گه:

باید تلاش کنیم تا خودمون رو وارد ذهن یک موادباز کنیم؛

مثلا یک مصرف کننده شدید مواد (dope fiend) به ته مانده ماری جوانا، میگه roach، چون ظاهرش اونو یاد سوسک (cockroach) میندازه!

دکتر گونزو در واکنش به این حرف خودش از تعجب می گه:

این یارو چی داره بلغور می کنه!! رو چه متاعیه که همچین برداشتی از ته مونده سیگاری داره و بهش میگه شبیه سوسکه!!

در کل پس هدف از این صجنه سازی، بیان نوعی تناقض و توهم عجیب بود، خود مامور پلیس مبارزه با مواد؛ اینقدی مواد زده که حتی یک موادبازی مثل دکتر گونزو هم از حرفش شاخ درآورده!

مارگارت مید در کنار بومیان محلی آمریکای جنوبی و مرکزی

در ادامه سخنرانی، اشاره به ای یک شخصیت علمی میشه، به نام مارگارت مید (Margaret Mead)، انسان شناس (anthropologist) مشهور آمریکایی آن زمان که تحقیقات و مقالاتش در مورد درک تفاوت‌های فرهنگی و اجتماعی انسان‌ها و نقش فرهنگ در رفتار انسانی دستاورد مهمی بشمار می رفت و موضوع تاثیر فرهنگ و اجتماع رو بشکل تخصصی بررسی کرده بود. بویژه بر نقش فرهنگ بر روی رفتار نوجوان تمرکز بیشتری داشت و مهمترین پژوهشش، مطالعه فرهنگ‌ زندگی بومیان ناحیه اقیانوس آرام جنوبی به ویژه ساموآ و جزایر گینه‌ نو بود. جالا با این شناختی که پیدا کردیم، چهره ای علمی که بیشتر وقت و تمرکزش رو بر روی گروهی اقلیت در اطراف آمریکا گذاشته تا تحقیقات انسان شناسی و علمی بکنه، یعنی در نگاه اولیه هدف کارش عجیب و شاید خنده دار بوده. همین نگاه سطحی جامعه در واکنش به این چنین تحقیقات و افراد علمی، در داستان بصورت طنز و انتقادی نقل شده؛ در دیالوگی که میگه:

بنظر شما، این رفتار اخیر مارگارت مید؛ به نوعی مرتبط با مصرف پنهانی ماری جوانا نبوده ؟! 

در ادامه هم مامور پاسخ میده؛ اگر تو سن جوانی؛ مواد میزد حتما تجربه خیلی باحالی رو می داشت (تریپ/Trip) و همه میزنن زیر خنده!! پس منظور اینکه در اون زمان؛ حتی فردی که کار پژوهشی ارزشمند هم می کرده، مورد تمسخر قرار می گرفته.


صحنه مواجهه رائول دوک با آدرنوکروم

در بخش های پایانی فیلم، ماده ای معرفی میشه به اسم "Adrenochrome". آدرنوکروم یک ترکیب شیمیایی واقعیه که وقتی آدرنالین (epinephrine) در بدن اکسید می‌شه ساخته می‌شه. در واقعیت هنوز ثابت نشده که باعث توهم یا سرخوشی بشه؛ اما تامپسون، عمدا ازین ماده استفاده کرده تا نوعی فضای ترسناک و اغراق آمیز در مصرف مواد روانگردان ایجاد کنه. چرا که در فیلم می بینیم با این ماده، تاثیرات خیلی بیشتری از مواد قبلی روی افراد می ذاره و به نوعی قوی ترین ماده روانگردان استفاده شده در فیلم هست. صحنه های توهم بعد از مصرف این ماده هم در فیلم در راستای همین فضاسازی تاثیر قوی این ماده هست. اینجا دیگه اوج تجربه وهم آلود و سرخوشی اوناست و بزودی قراره سقوط بزرگی کنن! 


سامول جانسون

بنابراین الان و در انتهای داستان، خیلی بهتر مفهوم جمله ای که در ابتدای فیلم از ساموئل جانسون (فیلسوف و نویسنده انگلیسی قرن ۱۸) نمایش داده شد رو می فهمیم:

He who makes a beast of himself gets rid of the pain of being a man

کسی که خود را به حیوان تبدیل می‌کند، از رنج انسان بودن رها می‌شود

  • انسان بودن یعنی آگاهی داشتن، مسئولیت پذیری، اخلاق مداری و دارای احساس.

  • حیوان شدن (در اینجا استعاری) یعنی رها شدن از عقل، اخلاق و دغدغه‌ها و فرو رفتن در غریزه، لذت‌طلبی یا بی‌خیالی.

پس جانسون می‌ خواسته بگه بعضی آدم‌ها با کنار گذاشتن انسانیت و تبدیل شدن به یک موجود صرفاً غریزی، می‌خوان از قالب انسانی خودشون فرار کنن و فقط به دنبال لذت و سرخوشی های زودگذر و امیال حیوانی باشن. مسیری که در این فیلم به وضوح دیدیم و فقط شاهد سرگرمی و زیاده روی در خوش گذرونی های زابل کننده ذهن انسان بودیم و آنچنان آدمی غرق در منجلاب لذت و اوهام شده که بعد انسانی خودش رو از دست داده و رفتارهای کثیف و دور از شان مرتکب میشه. حتی در عنوان اصلی کتاب هم، جمله ای اضافه تر وجود داره که تکمیل کننده منظور و هدف نویسنده بوده: 

A Savage Journey to the Heart of the American Dream

شرح سفری بی پروایانه و وحشت انگیز به قلب زندگی رویایی آمریکایی!


در طول این داستان و فیلم، از نزدیک واقعیت حریان زندگی مردم در دهه 60 و 70 رو دیدیم؛ رویایی آمریکایی که تبدیل شده بود به فساد گسترده، نابرابری های اجتماعی، ناامیدی و بی انگیزگی جامعه؛ جوانانی گرفتار با لذت های زودگذر برای فرار از حقایق تلخ اطرافشون و غالب شدن هیجان های کاذب و احساسات شدید در اونها. تامپسون، در انتهای روایت داستان خودش، به این موضوع اشاره و از این شرایط ابراز تاسف می کنه:

All those pathetically eager acid freaks who thought they could buy Peace and Understanding for three bucks a hit.

همه اون اسیدبازای بیچاره و سرخوش که فکر می کردن با چند دوز اسید میتونستن صلح و بینش رو بدست بیارن!

تصویری از جامعه هیپی و حضور فعال در راه پیمایی ها

همان باور غلطی که بین جوانان باب شده بود و تصور می کردن با مصرف اسید و مواد روانگردان، توانایی ذهنی آدم برای انجام اعمال خلاقانه بیشتر میشه و وقتی روانت سرخوش باشه، برای آزادی و صلح تلاش بیشتری می کنی!! تبلیغات و شعارهایی از این دست اون زمان و در بین جنبش های مصرف گرای این مواد رایج بود و هرکسی که عضو گروه می شد میخواست بقیه رو هم به زعم خودشون، از زشتی و سنت ها رها کنه.

تیموتی لیری

یکی از همین افراد معروف که مداوما این اعتقادات رو ترویج می کرد، تیموتی لیری Timothy Leary، روان‌شناس و نظریه پرداز جنبش های جامعه سایکدلیک و هیپی ها بود و شعار جالبی هم داشت:

Turn on, tune in, drop out

  • Turn on «روشن شو / بیدار شو» (یعنی ذهن خودت را با LSD یا روان‌گردان‌ها باز کن).

  • Tune in  «هماهنگ شو» (یعنی با جهان، جامعه یا ارتعاشات تازه هماهنگ شو).

  • Drop out  «بیرون بزن / رها کن» (یعنی از ساختارهای سنتی جامعه مثل مدرسه، کار یا سیاست خارج شو و سبک زندگی متفاوتی انتخاب کن). 

تیموتی لیری

پس یعنی با مصرف LSD آگاهیت رو گسترش بده، با حقیقت‌های جدید هماهنگ شو، و از نظام سنتی و تحمیلی جامعه کنار بکش! تبلیغی که در ظاهر رویایی و فریبنده بود؛ اما در واقعیت دیدیم که چه بر سر انسان و انسانیت میاره. تامپسون، به این واقعیت هم اشاره می کنه:

What Leary took down with him was the central illusion of a whole life-style that he helped to create

چیزی که تیموتی لیری با خودش به زیر کشید، همان توهم مرکزی یک سبک زندگی کامل بود که خودش در خلقش نقش داشت..

نسلی از شکست خورده های همیشگی، جویندگان بازنده ای که هرگز متوجه آن خطای باستانی-عرفانیِ فرهنگ اسید نشدند:

این باور ناامیدانه که کسی — یا دست‌کم نیرویی — آن نور انتهای تونل را روشن نگاه می‌دارد.


در طول فیلم هم آهنگ هایی میشنویم که در همان زمان دهه 60 و 70 جزو موسیقی های منتخب و محبوب خصوصا در بین جامعه هیپی و ضدفرهنگ سنتی بودن و اکثرا توسط گروه هایی که از جنبش سایکدلیک و مصرف آزاد مواد توهم زا پیروی می کردن ساخته شده بودن. این آهنگ ها حس و حال فضای ناشی از مصرف نوشیدنی ها و مواد توهم زا و سایکدلیک رو تصویرسازی می نمودن و اشعار و مفاهیمشون هم در حمایت از عشق، آزادی، خوش گذرونی و صلح و نقدهای اجتماعی سیاسی بود. تعدادی از این آهنگ ها رو برای شنیدن و دانلود در لیست زیر گذاشتم:

The Lennon Sisters – My Favorite Things

  • ترانه "چیزای محبوبم"، در اصل موسیقی متن یک نمایش موزیکال با عنوان The Sound of Music در سال 1959 بود 
  • درباره‌ چیزهای کوچیک و دلنشینه که باعث شادی و آرامش می‌شن:

گلبرگ‌های خیس بارون روی گل رز 🌹

سبیل‌های نرم بچه‌گربه‌ها 🐱

زنگ در و صدای سورتمه، پاییز و زمستون زیبا ❄️

لباس‌های دخترونه با روبان آبی 🎀

بسته‌های ساده‌ی کاغذ قهوه‌ای با نخ بسته‌شده 🎁

  • در حالی که این آهنگ پر از معصومیت، شادی کودکانه و آرامشه؛ اما در شروع فیلم می بینیم که بر روی صحنه هایی از از آشوب، راهپیمایی ها و تظاهرات پخش میشه. پس هدف این بوده از همین ابتدا به بیننده نشون داده بشه که فیلمی با محتوای طنز سیاه و تضادها قراره ببینیم، سرنوشت جوانان با سرشت خوبی رو که دچار فروپاشی و تغییر مسیر به سمت زشتی و بدی شدند رو از نزدیک باخبر بشیم. 

Big Brother & The Holding Company - Combination Of The Two

  • انتقال حس و مفهوم دعوت به شادی، رقص و آزاد شدن از قید و بندهای روزمره‌

  • "Combination of the Two" اشاره به ترکیب موسیقی و عشق (یا موسیقی و آزادی) داره؛ همون چیزی که توی کنسرت‌های سایکدلیک دهه ۶۰ جریان داشت.

  • فضای شعر خیلی ساده و تکراریه: "Yeah, yeah, yeah…" و مدام دعوت به رقص و حس خوب. این تکرار شبیه به مانترا یا یک حس خلسه‌ای عمل می‌کنه.

  • نماد فضای سایکدلیک سان‌فرانسیسکو محسوب میشه و وقتی در ابتدای سفر میشنویمش با هدف انتقال حس و حال‌وهوای سفر همراه با مصرف مواد و شروع تاثیرات اون و دیوانگی و توهم هاست!

 Brewer & Shipley  -  One Toke Over The Line 

  • موضوع و شعر آهنگ الهام گرفته از تجربیات شخصی اعضای گروه؛ به گفته مایک بروئر / Mike Brewer (خواننده و آهنگساز) زمانی که هر دو نفر خیلی جس سنگین و بالایی ناشی از مصرف مواد داشتن؛ عضو دیگر بند تام شیپلی / Tom Shipley مرتبا می گفته:

Man, I’m one toke over the line tonight

  • Toke به پک یا کام گرفتن از ماری‌جوانا می گن. پس یعنی اینکه من امشب از حدمجاز بیشتر زدم. این آهنگ بخاطر همین بیان واضح مصرف مواد و زیاده روی کردن؛ تا مدتی اجازه پخش و انتشار نداشته و با محدودیت هایی مواجه بود. اما طبیعتا در بین جوانان هیپی و موادباز، بسیار محبوب شد!

Tom Jones - She’s A Lady

  • حس و حال شادی و خوشگذرونی رو منتقل می کنه. دقیقا همزمان با ورود دوک و گونزو به هتل مینت که با تصویری شاد همراه با رنگ های غلیظ در فضایی کازینویی و شلوغ اطراف هتل پخش میشه.
  • دوک و گونزو نماینده‌ آمریکای درگیر مواد، جنگ و بحران هویتی همون دوره هستن.
  • در نتیجه با این فضاسازی؛ تامپسون و کارگردان میخواستن بگن که پشت ویترین پرزرق‌وبرق خوش گدرونی های اون زمان، واقعیتی تاریک خوابیده که به مرور با ادامه فیلم متوجه شدیم.

The Yardbirds -  For Your Love

  • از آهنگ های معروف گروه یاردبردز که سرآغازی برای ساخت آهنگ هایی در سبک جدید سایکدلیک بود. حتی جالب اینکه اریک کلاپتون / Eric Clapton (گیتاریست گروه) بعد از ضبط این آهنگ گروه رو ترک کرد؛ چون فکر می‌کرد آهنگ بیش از حد "پاپ" شده و از ریشه‌های بلوز اولیه گروه فاصله گرفته. 
  • ترانه هم در مورد فداکاری یک عاشق نسبت به معشوقش هست که وقتی در صحنه مواجهه دکتر گونزو با یک دختر زیبا در آسانسور هتل پخش میشه، گونزو که تحت تاثیر مواد هست بصورت افراطی بهش ابراز احساسات می کنه و حتی به خودش تلقین می کنه که دختره با یک ارتباط چشمی و لبخند؛ عاشقم شده و من باید براش بجنگم! 

Jefferson Airplane - White Rabbit

  • در شروع موج تابستان عشق، و در سال 1967 منتشر و به یکی از آهنگ های نمادین جنبش هیپی و سایکدلیک تبدیل شده بود.
  • به گفته گریس اسلیک (Grace Slick)، خواننده گروه، ترانه آهنگ هم از کتاب Alice’s Adventures in Wonderland (آلیس در سرزمین عجایب) و هم از  تجربه‌های شخصی خودش از مصرف LSD الهام گرفته شده 
  • شعر آهنگ هم پر از ارجاع به کاراکترهای آلیس در سرزمین عجایب (خرگوش سفید، ملکه سرخ، قارچ جادویی، سیگار کشیدن کرم ابریشم) هست.
  • مهم‌ترین قسمت ترانه:

Feed your head

  • ذهنت رو تغذیه کن، مرزهای معمول رو بشکن و تجربه‌های آگاهی جدید پیدا کن.

Jefferson Airplane - Somebody to Love

  • یکی دیگر از آثار مشهور گروه که در همان سال 1967 منتشر شد و به سرعت بخاطر محتوا و مضمونش، نه تنها در بین طرفداران موسیقی هیپی و موج سایکلدیک، بلکه بطور عام هم محبوب شد و استقبال زیادی ازش صورت گرفت.
  • متن ترانه هم درباره‌ تنهایی و نیاز انسان به عشق و همراهی واقعی است که با صدای گیرای گریس اسلیک و همراهی سازهای تند و پرشور، هیجان بالایی رو برای شور ناشی از عشق ورزیدن و لذت همسفر شدن با شریک عشقی رو برای شنونده منتقل می کنه.

The Youngbloods - Get Together 

  • متن آهنگ درباره‌ی اتحاد انسان‌ها و اهمیت صلح و همدلی است:

“Come on people now / Smile on your brother / Everybody get together / Try to love one another right now”

 «بیایید مردم، به برادرتان لبخند بزنید، همه با هم جمع شویم و همین حالا یکدیگر را دوست بداریم.»

  • بنابراین آهنگی ضدجنگ و تشویق به صلح و آرامش محسوب میشه و بهمین خاطر یکی از آهنگ های محبوب فرهنگ هیپی‌ها بود.

 Three Dog Night - Mama Told Me Not To Come

  • شعر از رندی نیومن / Randy Newman، ترانه سرا و آهنگساز آهنگ های معروف مجموعه انیمیشن های داستان اسباب بازی (Toy Story)
  • متن ترانه هم از دید یک جوانی هست که به یک مهمانی شلوغ و پر از الکل، مواد و رفتارهای خارج از عرف رفته. اون تجربه‌ی جدید و گیج‌کننده‌ای پیدا کرده و در ذهنش حرف مادرش رو به یاد میاره که بهش گفته

"همچین جایی نرو مامان"

  • این تضاد باعث ایجاد لحنی طنزآمیز و انتقادی شده و فضای جالبی رو ترسیم کرده... 
  • این آهنگ هم زمانی که دوک، لحظه ای متوجه زیاده روی در مصرف مواد و هزینه های بالای سفر و هتل کرده، پخش میشه که نوعی انتقال حس پشیمانی و سردرگرمی و عذاب وجدان است.

Bob Dylan - Stuck Inside of Mobile With The Memphis Blues Again

  • متن آهنگ داستان‌وار و پر از تصاویر سوررئالیستی و شخصیت‌های عجیب‌وغریبه (مثل فرماندار، قمارباز، معلم، راهبه).
  • Mobile (شهری در آلاباما) / Memphis" (شهری در تنسی) / Blues هم به معنای افسردگی/غم.
  • انتقال حس و شرایط گیرافتادن در چرخه‌ای پوچ و بی‌پایان، جایی که هیچ راه خروجی نیست. با تکرار ریتم و طولانی‌بودن شعر حس «بی‌پایان بودن» رو منتقل می‌کنه و بهمین خاطر زمانی که دوک، متوجه رفتارها و اعمال اشتباه خودش در روزهای گذشته میشه، و قصد جابجایی به مکان جدیدی رو داره (که در واقع فقط موقعیت جغرافیایی عوض میشه، اما بازهم مصرف مواد و اشتباهات قبل تکرار میشه)، پخش میشه. 
  • درست مثل شخصیت دیلن (بعنوان نماد ضدفرهنگ اون زمان) در آهنگ که مدام «گیر کرده/Stuck» و نمی‌تونه راهی پیدا کنه، دوک (نماد شخصیت فروپاشیده و گیرافتاده در توهمات و تفریحات) هم در لاس‌وگاس درون حلقهٔ جهنمی از کابوس و توهم سرگردان می‌شه.

 Perry Como - Magic Moments 

  • آهنگی که در سال 1957 منتشر شد و یکی از ترانه‌های کلاسیک پاپِ پس از جنگ جهانی دومه.
  • متنش پر از نوستالژی و لحظات ساده و خوشایند زندگیه؛ مثل «اولین بوسه»، «رقص با کسی خاص»، یا «لحظه‌های کوچک عاشقانه» 
  • نماینده‌ی یک دنیای ساده، آرام و پر از عشق خانوادگی و روابط بی‌دغدغه، اما این آهنگ در هنگام شروع اقامت دوک و گونزو در هتل دیگری پخش میشه، و نوعی تضاد و طنز سیاه رو میخواد تصویرسازی کنه؛ چرا که با وجود حس آروم و شادی که آهنگ می ده، اما میبینم که در ادامه دوباره دوک و گونزو، دچار آشقتگی و بی قراری و توهم ناشی از مصرف مواد می شن.

Debbie Reynolds - Tammy

  • دبی رینولدز، یکی از ستارگان موسیقی پاپ کلاسیک در دهه 50 آمریکا بود. آهنگ هاش بیشتر حس و حال شاد و مثبت اندیشی داشتن. خودش هم در زندگی شخصی سختی هایی داشت؛ اما به عنوان نماد استقامت و پشتکار شناخته می شد اون زمان.
  • مفهوم این آهنگ، بیان عشق خالص، رویاپردازانه و بی‌گناه یک دختر خوش بین و معصوم هست. 
  • بنابراین تداعی‌کننده‌ شور جمعی دهه ۵۰ آمریکا: دورانی که عشق و زندگی هنوز با رویا و معصومیت نمایش داده می‌شد. چرا که آمریکا تازه از جنگ جهانی خلاص شده بود و مردم نفس های تازه ای می کشیدن و زندگی جدیدی آغاز شده بود. زندگی که با آرمان های رویای آمریکایی، شناخته می شد و در سطح عمومی، سعی در القای این حس و هیجان بودیم. 
  • پس این آهنگ، به نوعی نمادی از شعارهای رویای آمریکایی بود. در طول فیلم هم در صحنه هایی، تصویری از عکسهای دبی رینولدز، بعنوان صدای فرهنگ رویای آمریکایی، می دیدیم. اما همزمان که این تصویرها بهمراه آهنگ "تمی"، پخش می شد؛ شخصیت های فیلم، دچار توهم و هذیان و تاثیرات ناشی از مصرف مواد بودن! پس اینجا هم، تضاد و طنز تلخی رو داریم مشاهده میکنیم، نسل جدید دهه 60 و 70، دست به شورش و هرج و مرج، در مقابل فرهنگ رویای آمریکایی دهه 50 زده.

The Rolling Stones - Jumpin Jack Flash

  • یکی از پرانرژی‌ترین و نمادین‌ترین ترانه‌های راک گروه است، منتشر شده در سال ۱۹۶۸ و درباره‌ تغییر، بقا و شور زندگی صحبت می کنه.
  • انتقال انگیزه قدرت عبور از مشکلات و حفظ انرژی و شور زندگی در شرایط دشوار 
  • Jumpin’ Jack Flash به مفهوم انرژی انفجاری، مقاومت و سرزندگیه.
  • توی متن آهنگ، از تولد در مشکلات و سختی‌ها حرف زده میشه:

با وجود همهٔ این سختی‌ها، الان خوبم و احساس انرژی و قدرت می‌کنم / it’s a gas

  • “It’s a gas”  یعنی «این خیلی حال می‌ده / سرگرم‌کننده است» ، بنابراین نشان‌دهنده‌ی شور و هیجان زندگی حتی بعد از مشکلات.
  • تبدیل شد به یکی از نمادهای راک دهه ۶۰ و سبک زندگی شورشی آن دوره و بطور کلی نشان‌دهنده‌ی سرزندگی، آزادی و شورش علیه محدودیت‌ها و بهمین خاطر در آخرین لحظات فیلم پخش شد و قصد بیان حس و حال و شور اون زمان رو با وجود چالش ها و سختی هایی که جوانان باهاش مواجه بودن رو داشت.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی