ساکو و وانزتی
اوایل دهه بیستم میلادی در آمریکا همزمان بود با قدرت گرفتن جبهه شرق و تفکرات سوسیالیستی و کمونیستی، دولت آمریکا از این تبلیغات و افزایش هوادران تفکرات چپ نگرانی پیدا کرده بود و تصمیم گرفته شد جلوی این نفوذ بیشتر گرفته بشه. برنامه هایی برای کنترل و سرکوب این رغبت عام از جمله ترس از ارتش سرخ / Red Scare آغاز شد. در راس این تصمیم گیری، دادستان کل وقت اون زمان، شخصی به نام الکساندر پالمر بود که دستور بازداشت، تفتیش، بازجویی و حتی دیپورت بسیاری از مهاجران آمریکایی که تبار ایتالیایی و شوروی داشتند رو صادر کرد. این سلسله دستگیری ها که با عنوان "دستگیری های پالمر / Palmer Raids" شناخته میشه باعث سرکوب بسیاری از گروه های کارگری معترض، فعالان اجتماعی و انقلابی های معتقد به خط فکری آنارشیستی و کمونیستی شده بود. بسیاری بازداشت شدن و پرونده های قضایی بدون محاکمه های عادلانه تشکیل شد و موج بزرگی از خشونت و ترس در فضای اون زمان ایحاد شد.
فعالیت اکثر گروه های انقلابی سوسیالیستی و آنارشیستی و کارگران و اتحادیه های معترض به شرایط کاری در ابتدا بصورت صلح آمیز بود، اما تعدادی از این افراد گروه های خرابکار و افراطی رو هم شامل می شدن و دست به خشونت و اعمال مجرمانه از جمله سرقت و قتل می زدن. یکی از این گروه های افراطی آنارشیستی، باندی از مهاحران ایتالیایی ساکن آمریکا، با عنوان "گالیانی - گالیانیست ها / Gallleanists " بودن که سردسته اونا "لوییجی گالیانی" بود که بعنوان رهبر جنبش فکری رادیکال آنارشیستی شناخته می شد و مردم رو به اقدامات خرابکارانه شامل بمب گذاری در خانه ها و محل کار قاضی ها و ترور شخصیت های سیاسی ترغیب می کرد و از این ظریق میخواست با دولت و نظام حاکم مقابله کنه و تفکرات خودش رو عملی کنه و از سیستم سرمایه داری و پلیس انتقام بگیره. در نهایت خود گالیانی توسط پلیس آمریکا دستگیر می شه و به روسیه دیپورت میشه، اما طرفداران و تفکراتش در جامعه باقی موندن و بیشتر هم شدن.
این شرایط باعث شد که گروه های مهاجرِ خرابکار دیگه که هدفشون فقط دزدی و باجگیری بود، فعال تر بشن و سواستفاده کنن، در جریان یکی از همین بزهکاری ها، گروهی مسلح به یکی از کارخانه های کفش سازی شهر Braintree در ماساچوست، و به کارمندانی که مسئول انتقال پول و حقوق کارگران بودن حمله می کنن و دو نفر رو به قتل می رسونن و فرار میکنن. این اتفاق موجی از ناراحتی و ترس بیشتری رو ایحاد کرد و پلیس و دولت بلافاصله تحقیقات رو شروع کردن. پلیس در ارزیابی های اولیه فهمید که سارقین با ماشین فوردی این عمل رو انجام دادن و قرار کردن، پیگیری های بیشتر مشخص کرد این ماشین به نام شخصی هست که در حلقه افراد نزدیک گالیانی بوده و بعد از چندوقت ماشین رو در گاراژی پیدا کردن که از اون مکان برای برگزاری نشست های انقلابی و تبلیغات حنبش آنارشیستی گالیانی استفاده می شده. بنابراین پلیس، سعی کرد رد همه افرادی که در این گردهمایی شرکت داشتن رو بزنه و مورد بازجویی قرار بده. در یکی از همین ردگیری ها، پلیس دو فرد به نام "نیکولا ساکو / Nicola Sacco" و "بارتولمئو وانزتی / Bartolemeo Vanzetti" رو که عضو گروه فکری گالیاتی بودن در هنگام تلاش برای خرید بلیط به مقصد خروج از کشور دستگیر میکنن.
نیکولا ساکو، کارگر کفش سازی و بارتولمئو وانزتی ماهیفروشی ساده، هر دو ایتالیایی و با سابقه همکاری با افراد گالیانی بودن، ساکو در هنگام دستگیری یک عدد اسلحه کمری همراهش داشت و وانزتی هم چاقویی به همراه تعدادی اعلامیه تبلیغاتی آنارشیستی رو حمل می کرد. این مدارک هنگام دستگیری، و همینطور ترس خودشون در لحظات اولیه بازداشت، باعث شد که پلیس به اونها خیلی شک کنه. این دو نفر تحت بازجویی های متعدد قرار گرفتن و با اینکه شواهد کافی و مستندی علیه اونها نبود که بعنوان عاملان سرقت و قتل، مورد اثبات قرار بگیرن، اما به دلیل اینکه سابقه همکاری با جنبش رادیکال گالیاتی رو داشتن و پلیس و دولت هم تحت فشار برای پیدا کردن مسئولیت سرقت بود، و همینطور نظام حکومتی تحت تاثیر سلسله اقدامات ترس از ارتش سرخ و موج مقابله با تفکرات چپ و آنارشیستی، قصد برخورد قاطع داشت، باعث شد که این دو نفر در جریان محاکمه های دادگاهی جانبدارانه و یکطرفه و با حمایت دادستان کل پرونده، که خودش فردی افراطی در برخورد با مهاجران و سرکوب جریانات انقلابی و تهدید منافع ملی به زعم خودش بود و با وحود اینکه حتی فردی سابقه دار که در زندان در مجاورت با این دونفر بود، اعتراف کرده بود که سرقت انجام شده، کار گروهی دیگر بوده و او اطلاعاتی از اونها داشته، ولی دادستان به خاطر تفکرات سخت و حتی تبعیض آمیز خودش، تصمیم به رد پیگیری این اطلاعات گرفت و نهایت حکم نهایی اعدام احرا شد.
این حکم سخت دادگاه، باعث تحریک بیشتر احساسات گروه های مخالف، و حتی اعتراض مردم خود آمریکا شد و در بسیاری از شهرها و حتی کشور های دیگه هم در حمایت از این دونفر و لغو حکم اعدام، تجمعات مردمی تشکیل بشه و با سیاست شدید سرکوب و برخورد ناعادلانه جکومت و دستگاه قضایی آمریکا، مخالفت های زیادی شکل بگیره. چندباری درخواست مجدد پیگیری پرونده شد، اما به دلیل سیاست اون موقع، به نتیجه ای نرسید و نهایتا این دو نفر قربانی نقشه های سرکوب و مقابله دولت و نظام در برخورد با قدرت گرفتن نفوذ جبهه فکری تهدیدآمیز آمریکا شدن.
داستان ناراحت کننده این دو نفر، تا مدت ها سوژه بسیاری از رسانه ها و گروه های فکری و معترض سال های بعدی شد، در خود ایتالیا این دو نفر طبعا محبوبیت بسیار بالایی پیدا کردن، بر همین اساس، فیلمی از سرنوشت اونها با عنوان "ساکو و وانزتی" در سال 1971 به کارگردانی "جولیانو مونتالدو / Giuliano Montaldo" ساخته شد.
فیلم از لحاظ روایی، کمی گنگ هست و شخصیت پردازی ها قوی نیست، من خودم که فیلم رو دیدم، بدون دونستن این پیش زمینه ها و اتفاقاتی که افتاده بود، درک درستی از ماجرا پیدا نکردم و مجبور می شدم در بسیاری از صحنه ها، برای فهم داستان در موردش مطلب بخونم. بهتر بود در ابتدای فیلم توضیحاتی اولیه داده می شد، در بسیاری از صحنه ها برای شناخت شخصیت ها و ارتباط اون ها با هم، مطالبی رو ذکر می کرد. اما از لحاظ بازیگری، دو شخصیت اصلی داستان، بازی بسیار گیرا و خوبی رو ارائه دادن، بخصوص نقش وانزتی که چهره ای انقلابی و سرسخت رو به بیننده نشون می داد.
نکته ای دیگه که این فیلم رو قابل توجه کرده، موسیقی اون هست که حاصل همکاری با "انیو موریکونه" بزرگ هست که در طول فیلم و در لحظات متاثرکننده و احساسی، به زیبایی تونسته حس و حال اون شرایط رو بیان کنه. یکی از قطعات زیبای موسیقی متن فیلم رو اینجا براتون به اشتراک میذارم، بشنوید و لذت ببرید!
Father, yes, I am a prisoner
پدر، بله، من یک زندانی هستمFear not to relay my crime
از گفتن جرمم نترسThe crime is loving the forsaken
جرمم این است که محرومان را دوست داشتمOnly silence is shame
فقط سکوت است که مایه شرمساریست
And now I'll tell you what's against us
و اکنون به تو میگویم چه چیزی علیه ماستAn art that's lived for centuries
هنری که قرنها زندگی کردهGo through the fence of the schoolyard
از حصار حیاط مدرسه عبور کنAnd speak out in the square
و در میدان فریاد بزن
We are the bread and the hunger
ما نان و گرسنگی هستیمWe are the fist and the gun
ما مشت و تفنگیمWe are the face of misfortune
ما چهرهی بدبختیایمThe shadow of the sun
سایهی خورشیدیم
They are burning paper in the trash can
آنان کاغذها را در سطل زباله میسوزانندAnd the darkness is drawn
و تاریکی فرا میرسدSons of the silence and the fire
فرزندان سکوت و آتشWe are the ones
ما همانهاییم
علاوه بر این موسیقی متن زیبا، ترانه ای اختصاصی هم با همکاری موریکونه و خواننده ای به اسم "جون بائز / Joan Baez" (از خوانندگان فعال در سبک موسیقی انتقادی اجتماعی و سیاسی) برای این فیلم و با هدف اعتراضی مجدد به سیاست های مغرضانه دستگاه های دولتی حاکم، مخالفت با دستگیری های فعالان فکری انقلابی و محکوم کردن بی عدالتی های سیستم های استبدادی هم ساخته شده که پس از انتشار، با استقبال بسیار زیادی از سوی گروه های آزادی بخش و جنبش های مبارزاتی علیه سرکوب و استبداد فکری مواجه شد و تا سالها بعنوان ترانه ای انقلابی در نشست ها و راهپیمایی های انواع گروه های معترض به شرایط سیاسی و اجتماعی، پخش و با همخوانی های گسترده همراه می شد و همینطور در فیلم و مستندها هم مورد استفاده قرار گرفت.
متن شعر این آهنگ با عنوان "Here's to You"، چند جمله ساده، اما با احساسی عمیق و پیامی روشن و دلگرم کننده و مشوق همراه هست:
درود بر شما نیکولا و بارتولومئو Here's to you, Nicola and Bart
در قلب های ما تا همیشه جاودان هستید Rest forever here in our hearts
آخرین لحظات زندگی برای شما بود {با افتخاری بزرک اعدام شدید} The last and final moment is yours
رنجی که متحمل شدید، به مثابه پیروزی بود That agony is your triumph